حدود 28 نتیجه (0.6) ثانیه پخش همه دارای پیشواز
زبان
نتایج فارسی نمایش داده شود

Dar Asemane Eshgeh Man - Emad Ram

در آسمان عشق من نوری نمی تابد چرا؟ یک شب ز رنج زندگی چشمم نمی خوابد چرا؟ من تک درخت صحرای دردم بی برگ و بار افتاده ام در چشم تنگ دنیا دریغا بی اعتبار افتاده ام در سایه من هرگز نخفته یک رهگذار خسته ای چون قطره اشکی گویی ز چشم این روزگار افتاده ام شمعی که بی پروانه شد باید که خود تنها بسوزد مجنون دشت بی کسی باید که بی لیلا بسوزد دل را اگر عشقی رسد باید که با مهرت بسازد خرمن چو در آتش فتد باید که بی پروا بسوزد آن شمع بی پروا منم من , مجنون بی لیلامنم من طوفان عشقی سرکشم با خرمن آتش گرفته در گوشه صحرا منم من دودی ندارد آتشم

کد همراه اول : 42233

Mahtab - Ahmad Shamlou

می تراود مهتاب می درخشد شب تاب نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک غم این خفته چند خواب در چشم ترم می شکند. نگران با من استاده سحر. صبح میخواهد از من کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر. در جگر لیکن خاری از ره این سفرم می شکند. نازک آرای تن ساق گلی که به جان اش کشتم و به جان دادم اش آب. ای دریغا! به برم می شکند. دست ها می سایم تا دری بگشایم. بر عبث می پایم که به در کس آید. در و دیوار به هم ریخته شان بر سرم می شکند. می تراود مهتاب می درخشد شب تاب مانده پای آبله از راه دراز بر دم دهکده مردی تنها کوله بارش بر دوش دست او بر در، می گوید با خود: غم این خفته چند خواب در چشم ترم می شکند. شاعر: نیما یوشیج

کد همراه اول : 54093

Leyli - Shahram Shokoohi

عجب چابک خزانی هست لیلی که زود از دام عشقم جست لیلی به روی آرزوهام بر دل تنگ دریغا کرده بوده بست لیلی لیلی ....جان........لیلی ....جان گلی دیدم ولی خارش ندیدم بهر خاری دلم را خست لیلی هزاران رشته امیدواری به عشقش بستمو بکسست لیلی لیلی ....جان........لیلی ....جان چه بزمی بود بزم دل شکستن شکستن تا شود سرمست لیلی اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مر بشکست لیلی لیلی ....جان........لیلی ....جان لیلی ....جان........لیلی ....جان لیلی جان................لیلی جان

Mola Janam - Seyed Khalil Alinezhad

مولا جانم جان جانم مولا جانم مولا جانم جان جانم مولا جانم خوشا دردی که درمانش تو باشی خوشا راهی که پایانش تو باشی خوشا چشمی که رخسار تو بیند خوشا ملکی که سلطانش تو باشی خوش آن ساعت که یار از در درآیو شو هجران و روز غم سر آیو زدل بیرون کنم جان را به صد شوق دریغا جان که جایش دلبر آیو به صحرا بنگرم صحرا تو بینم تو بینم به دریا بنگرم دریا تو بینم تو بینم به هر جا بنگرم از کوه و در و دشت نشان از قامت رعنا تو بینم مولا جانم جان جانم مولا جانم تو دوری از من و دل در برم نیست هوای دیگری اندر سرم نیست به جان دلبرم در هر دو عالم تمنای دگر جز دلبرم نیست مو آن مستم که پا از سر ندونم ندونم سرو پایی به جز دلبر ندونم ندونم دل آرام گیر که از او گیرد دل آرام دل آرام به غیر از ساقی کوثر ندونم مولا جانم جان جانم مولا جانم به سر شوق سر کوی دیرم به دل مهر مه روی تو دیرم بت من کعبه من قبله من توئی هرجا نظر سوی تو دیرم دلم بی وصل تو شادی مبیناد به غیر از محنت آزادی مبیناد خراب آباد دل بی مقدم یار الهی هرگز آبادی مبیناد مولا جانم جان جانم مولا جانم

Moonlight - Soheil Nafisi

می تراود مهتاب می درخشد شب تاب نیست یک دم شکند خواب به چشم کَس و لیک غم این خفته ی چند،خواب در چشم ترم می شکند نگران با من اِستاده سحر صبح می خواهد از من کَز مبارک دَمِ او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر در جگر لیکن خاری از رهِ این سفرم می شکند نازک آرای تنِ ساقِ گلی که به جانَش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا به بَرم می شکند دست ها می سایم تا دری بگشایم بر عَبَث می پایم که به در کس آید در و دیوارِ به هم ریخته شان بَر سرم می شکند

کد همراه اول : 70930

Tamana - Salar Aghili

ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی سرگران از خواب و سرمست از شرابت دیدمی روز روشن دست دادی در شب تاریک هجر گر سحرگه روی همچون آفتابت دیدمی آه اگر وقتی چو گل در بوستان یا چون سمن در گلستان یا چو نیلوفر در آبت دیدمی ور چو خورشیدت نبینم کاشکی همچون هلال اندکی پیدا و دیگر در نهانت دیدمی این تمنایم به بیداری میسر کی شد کاشکی خوابم گرفتی تا به خوابت دیدمی

Mitaravad Mahtab (Shour Dashti) - Salar Aghili

می تراود مهتاب می درخشد شب تاب نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفته چند خواب در چشم ترم می شکند نگران با من استاده سحر صبح می خواهد از من کز مبارک دم او آورم این قوم بجان باخته را بلکه خبر در جگر لیکن خاری از ره این سفرم می شکند نازک آرای تن ساق گلی که به جانم کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا! به برم می شکند دستها می سایم تا دری بگشایم بر عبث می پایم که به در کس آید در و دیوار بهم ریخته شان بر سرم می شکند می تراود مهتاب می درخشد شب تاب مانده پای آبله از راه دراز بر در دهکده مردی تنها کوله بارش بر دوش دست او بر در می گوید با خود غم این خفته چند خواب در چشم ترم می شکند

Geryeh Che Hasel - Davod Maghami

حیف از آن نغمه هایی که برات سرودم حیف از آن شکوه هایی که زغم نمودم وه چه شبها که در کوی تو نامهربون شاهد ظلم و جورو ستم تو بودم از چه به ناگه ز من بریدی دو چشم خونبار من ندیدی همچو خیال از برم گذشتی از من غمگین مگر چه دیدی وه که چه شبها در انتظارت چشم و دلم بوده بیقرارت خنده زدی عشوه کنان دلم ربودی یک دو شبی هم به کنار من تو بودی درد و دریغا که به من وفا نکردی رفتی و در بر رقیبم آرمیدی گریه چه حاصل ای دل غافل که او به ناگه رفت و نیومد یادت میاد که وقتی عزم سفر می کردی می گفتی می ری اما دوباره بر میگردی دل خوشه از وعدهایت که بیایی چشم من خیره بر ره جدایی مانده ای بی وفا بگو کجایی گریه چه حاصل ای دل غافل که او به ناگه رفت و نیومد



123