حدود 28 نتیجه (0.54) ثانیه پخش همه دارای پیشواز
زبان
نتایج فارسی نمایش داده شود

کد همراه اول : 60875

Vatane Man - Iraj Bastami

ای خطه ایران مهین ای وطن من ای خطه ایران مهین ای وطن من ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست ای باغ و گل و لاله و سرو و سمن من ای خطه ایران مهین ای وطن من ای خطه ایران مهین ای وطن من ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست ای باغ و گل و لاله و سرو و سمن من تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن هرگز نشود خالی از دل محن من ، محن من دردا و دریغا که چنان گشتی بی من کز بافته خویش نداری کفن من امروز همی گویم با محنت بسیار امروز همی گویم با محنت بسیار دردا ، دردا دردا و دریغا وطن من ، وطن من ای خطه ایران مهین ای وطن من

Khodaya - Emad Ram

هوس ساده دلی دارم و گفتارش را همه افسانه بگذشته و دیرارش را هوس آن همه پیوند که با جانم بست هوس آن همه سوگند دل آزارش را دیده بگشا که آمدم از راه آمدم تا کنار تو باشم صاف و صوفی شدم که تا نفسی شمع شبهای تار تو باشم به چشمانت نگاهی گنگ گوید قصه ای پنهان نمی دانی چه می خواند به گوشم نغمه های او نمی بینی چه می بینم در آن جادوی افسون کار نمی خواهی بگویی راز خود را با صفای او من آن مرغم که شوق خواندنم نیست چه گویم آنکه میفهمد مرا کیست روم زین پس به خاموشی گرایم شراب عاشقی یک جرعه کافیست خدایا خدایا دلم زندونی زندون عشقه غمم گنجینه پنهون عشقه غمم گنجینه پنهون عشقه بگو پنهان مکن با من بگو ناگفتنی ها را مرو بنشین ببین من هم به دل افسانه ها دارم زبانت را نمی فهمند خلق اما خدا داند که من باشم شعرت تا سحر پروانه ها دارم چو می گویی چه می خواهی بگو ای شعله جانکاه بگو بر جان من آتش مزن بازی مکن دگر مرا مست نی غم کرد و بگریخت دلم را غرق ماتم کرد و بگریخت دریغا ساقی افسونگر من شبی افسون به دامم کرد و بگریخت خدایا خدایا شب هجرون چرا پایون نداره سر شوریده گل سامون نداره سر شوریده گل سامون نداره مخور غم گر خریدت داد معشوق میندیش از دورویی های گردون ز پیوند وفایش یاد بردار چه کرد ایام با اندوه مجنون ببین هستی به جز این یک نفس نیست بیا دریاب این نا آشنا را مکن اندیشه دیروز و امروز به دور افکن غم عشق و خطا را هنوز جز خیالش آرزو نیست به لبهایم به غیر نام او نیست دریغا قصه عشق و صبوری به جز افسانه سنگ و سبو نیست خدایا خدایا شب هجرون چرا پایون نداره سر شوریده گل سامون نداره سر شوریده گل سامون نداره عاشقا نام مرا یاد مکن این همه ناله و فریاد مکن خواب شیرین غمت از دل ببرد یاد افسانه فرهاد مکن

Talafi - Aria

چه بیهوده چه ساده من عاشق خسته یه عمری به هوای تو و عشق تو دویدم ولی از تو جوابی نشنیدم نشنیدم تو بودی سرابی که فریب تورو خوردم دریغا از این دل که به دست تو سپردم دیگه دوست ندارم ازت خیلی شکارم تلافی در میارم تو اگه بیای کنارم دیگه نیستی تو یارم برو زود از کنارم با تو کاری ندارم تورو من تنها میذارم

Gisoo - Fereydoun Asraei

به قربون ِصداى عشق و گیسوى بد اقبالش دلوم از مو بریده بى هوا افتاده دنبالش به قربون ِصداى عشق و گیسوى بد اقبالش دلوم از مو بریده ، آی دلوم از مو بریده بى هوا افتاده دنبالش به دست امنِ یار ِمن پرنده اعتماد میکرد شنیدن صداش انگار عمر منو زیاد میکرد مثال ِقاصدک تو باد… نکنه بى دفاست یارم نمى اومد به چشماش خواب ! یعنى الان کجاست یارم متن آهنگ گیسو از فریدون آسرایی نصیبم از رخ ِماهش ، به جز بغض غروبى نیست دریغا بخت ما انگار امانتدار ِ خوبى نیست حسود به ما شبیخون زد ، دل بى کس ، دل تنها دیگه این یادگارى رو نمیشه پس گرفت از ما بگو طعنه زنند مردم دل بى صاحب ِ مارو یه دم طاقت نمى آورد کسى مصائب مارو نپرسیدُم که اون چشمون ادامه ی کدوم دریاست قسم به اون نگاه مست قیامت تو همین دنیاست قیامت تو همین دنیاست به دست امنِ یار ِمن پرنده اعتماد میکرد شنیدن صداش انگار عمر منو زیاد میکرد مثال ِقاصدک تو باد… نکنه بى دفاست یارم نمى اومد به چشماش خواب ! یعنى الان کجاست یارم

Raghse Marg - Mohsen Marashi

کیستم من بنده ای از بندگان مرتضی قطره ای از بحر ناپیدا کران مرتضی سایه وار افتاده ام بر آستان مرتضی مدعی هرگز نمی فهمد زبان مرتضی بر زمین افتاده دیدم آسمان خویش را رقص مرگ جان و پایان جهان خویش را در کف طوفان رها کردم عنان خویش را تا مگر پیدا کنم نام و نشان خویش را از من بیچاره تا درماندگان جام جم در جفا با مرتضی پروا نکردیم از ستم چون علی او در صمد افتاده و ما در صنم زین میان شیر خدا او بود و ما شیر علم همسری با مرتضی دارند مرد راه کو؟! در میان شاعران یک جان مرگ آگاه کو؟ در میان اهل حکمت یک شهادت خواه کو؟ آنکه چون حیدر بگرید نیمه شب در چاه کو؟ ای دریغا مقتدای خویش را نشناختم والی صاحب ولای خویش را نشناختم آشنایان آشنای خویش را نشناختم! فاش میگویم خدای خویش را نشناختم یوسفعلی میرشکاک

Namandeh Ba Man - Korous Sarhangzadeh

خدایا چه خسته ام ، دل شکسته ام قصه ی وفا کس نخوانده با من ز من دل بریده ای کِی تو بوده ای با من آشنا ، ای نمانده با من تو هم بعد از این در دل من امیدی نریزی تو هم از شب من دگر چون سحر میگریزی تو هم گرچه نامهربان بودی اما دریغا تو آرام جان با همه بی وفایی عزیزی من که بی سرانجامم ، ای گرفته آرامم مبر دیگر به لب نامم قطره قطره اشکم ، تو دریا می کنی دل شکسته ای را تو رسوا می کنی ای که در دلم غم آفریدی الهی غم نبینی

Shabihe Yek Mordaab - Chaartaar

دریغا از عشق در این شام شوم که کوچه می گرید ستاره ها مغموم ترانه بی رونق به کنج غم محکوم ستاره ها مغموم چه می بینی ؟ بگو با من چقد راه مانده تا جاده به شیب شب سرازیرم عتش میزاید این باده ای داد ای فریاد از این شب بی خواب که غصه می پاشد به خلوتم مهتاب منم سکونی گس شبیه یک مرداب چه می بینی ؟ بگو با من چقد راه مانده تا جاده به شیب شب سرازیرم عتش میزاید این باده نمی دانم چه شد دستم رها کردی نمی دانم نمی دانی به کار دل چه ها کردی نمی دانی نمی دانم نمی دانی بگو با من چه می بینی چه می بینی ؟ بگو با من چقد راه مانده تا جاده به شیب شب سرازیرم عتش میزاید این باده

Khodaya Khodaya - Gholam Koveitipoor

خدایا خدیا مرا می برند کجا میبرندم کجا می برند مرا غیر از این دل نصیبی نبود خدایا خدایا چرا می برند خدایا خدیا مرا می برند دریغا بهاران این باغ را به گلزار ان لاله ها می برند دلیله بقای مرا ای دریغ به ارامگاه بقی می برند کجا میبرندم کجا می برند خدایا خدیا مرا می برند چه کردی که اینگونه این گفت یار تو را مرحبا مرحبا می برند چه کردی که خاک تو را اید این از این پس برای شفا می برند کجا میبرندم کجا میبرند خدایا خدایا مرا می برند

Tanhaye Tanha - Emad Ram

درون کلبه ای بنشسته ام، تنهای تنها به چشمم حلقه بسته، اشک حسرت، موج غم ها چو شمعی جان خود، آتش زدم، امشب سراپا به آتش بازیم جانا، بیا بهر تماشا نمی دانم که آیا، تو آگاهی ز فردا فردا، نشان از من نمی ماند تنها، بجا خاکستری ماند ز خاکم گل لاله روید، چو خون دلم ارغوانی دریغا که قدر محبّت، ندانی ندانی، ندانی چو شمعی جان خود، آتش زدم، امشب سراپا به آتش بازیم جانا، بیا بهر تماشا نمی دانم که آیا، تو آگاهی ز فردا محبت هر چه کردم با عزیزان بی اثر بود سراغ هر که رفتم تا بجویم بی خبر بود به سوی عالم باقی شتابم من اکنون خداحافظ که پایان راه من این سفر بود

Eshghe No Resideh new - Emad Ram

ای عشق نو رسیده ام غم من از سخن گذشته به کوی دیگری برم که عاشقی ز من گذشته یادم میار آن، بگذشته های تلخ جوانی آتش بگیری، کآتش گرفتم، در زندگانی ره بگشای، غم که غریبی سر به گریبان می گذرد غم چو غباری، خانه به دوشی رو به بیابان می گذرد یادم میار آن، بگذشته های تلخ جوانی آتش بگیری، کآتش گرفتم، در زندگانی دیگر در این دیوانه دان، دیوانه ای چون من نبینی اما دریغا دیگر این، قلب مرا روشن نبینی ای عشق سرکش، از من گذشته دیوانه بازی دریای دردم، ای کوه آتش با من نسازی ره بگشای، غم که غریبی سر به گریبان می گذرد غم چو غباری، خانه به دوشی رو به بیابان می گذرد ای عشق سرکش، از من گذشته دیوانه بازی دریای دردم، ای کوه آتش با من نسازی



123