حدود 1 نتیجه (0.55) ثانیه پخش همه دارای پیشواز
زبان

Minevisam - Mohammad Bibak

مینویسم من از خاطراتم از همه خوبی ها و پستی های ذات آدم از بزرگ کردن پسری که پاته مادرم از چیزایی که بیست پنج سال پدرم داده یادم مینویسم از روزگاری که شد دشمن من حتی خدا هم افتاد به فکر کشتن من هوا ابریه و انگاری بارونه شب مثل گذشته هامه که میخوام آروم بشم اینجا تابستونه پس چرا میریزه برگ واسه خودکشی میخوام دست کنم تو پیریز برق چون خیال محاله تو روزگار من عالی شم پس میخونم که شاید سر سوزن من خالی شم همه خوابن من بیدارم مثل جغد شبها مینویسم تا نمونه تو دل عقده تنها وقتی خود به خود میاد روی این برگه گله ام من مینویسم تا نیاد روز مرگ دلم دیگه حتی عشقم هم نمیرسه به داد من من مینویسم تا اونم بره ز یاد من همونا که میگی برادرتن و فهمیدیشون وقت مشکل رو برمیگردونن تا نبینیشون آره دورم شلوغه ولی من خیلی تنهام در حال رپ نوشتن اینه کارخیلی شبهام و فقط توی حیرتم من از کار فلک خدا از این بلاها رو سرم چی داره هدف جای اشک من رو گونه هامه بار سختی هام رو شونه هامه من بی تو دلم سیر شد از دست این زمونه پیر شد اشک بغض من رو گونه هامه بار زندگیم رو شونه هامه من بی تو دلم سیر شد از دست آدما پیر ش شبها پرسه میزنم مشغولم روزا که به کارم رپ مجله ی خبری منم روزنامه نگارم میچرخم من نمیبینم فرد عاقلی وقتی هممون شدیم دچار جنگ داخلی یه طرف روی موتور میبینی رزمنده هست و این طرف یه جوون با یه دستبند سبز ما میکنیم با گلوله پشت همو خالی با دو دستگی میکنیم روز دشمنو عالی اینطوری تو دنیا میخوایم پیروز شیم ما این جنگ داخلی بدتر از بمب هیروشیماست رو پشت بوم الله اکبر و یه سنگر باریک روباه واسه منفعت میجنگه تو جنگل تاریک من نمیگم کی خوبه کی بد بی خیالش تو بگو تفرقه بین ماها رو کی میخوادش حتی دونه بدون باغبون نمیشه سیب ما ایرانیا اینطور به هیچ جا نمیرسیم جوونی که داره از ایران میره بی کار از چی ناراضیه آینده ی تیره و تار بدون به خدا منم مثل توئم منم زندگیمو باید بدم قصه کنن تو روزهایی که شانس کرده پشت به من میدونم ماه من نمیمونه پشت ابر آره من بر میام از پس این دردای کشنده با آخرین سرعت به سوی فردای روشن که جای اشک من رو گونه هامه بار سختی هام رو شونه هامه من بی تو دلم سیر شد از دست این زمونه پیر شد اشک بغض من رو گونه هامه بار زندگیم رو شونه هامه من بی تو دلم سیر شد از دست آدما پیر شد جای اشک من رو گونه هامه بار سختی هام رو شونه هامه من بی تو دلم سیر شد از دست این زمونه پیر شد اشک بغض من رو گونه هامه بار زندگیم رو شونه هامه من بی تو...